- اندر شام (اَ دَ)
دهی بریک شباروز از حلب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نام شهری است بشام. (مهذب الاسماء) ، داخل شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). درآمدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). اندرآمدن. وارد گشتن. (فرهنگ فارسی معین) ، درضمن چیزی درآمدن. آموده شدن. (فرهنگ فارسی معین) ، نوردیده شدن. (غیاث اللغات). نوردیده شدن ساغر ؟ (آنندراج)
